صاحبدلان

صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

حمل خرده بار از چین

حمل و سفارش از چین به ایران

فروش جلو پنجره لیفان

الوقلیون

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





حکایت خناس

ازمیرسیدعلی همدانی در مناقب نقل شده است:

چون آدم وحوا برزمین آمدند ابلیس یکی از فرزندان خودرا که خناس نام داشت بنزد حوا آورد درموقعی که آدم بجایی رفته بود واز وی خواهش کرد که این فرزند رامحافظت نما وخودبرفت.

پس آدم آمد و پرسید که این کیست؟ گفت فرزند ابلیس است

فرمود چرا این را نگاه داشتی که او دشمن ماست. پس آدم خناس را به چهار پاره کرد، هرپاره رابه قله کوهی گذاشت وچون آدم غایب شد. ابلیس آمد و ازحال فرزند جویاشد!

حوا قصه رانقل کرد. ابلیس آواز داد وخناس فورا به صورت اول ظاهرشد.

پس ابلیس برفت وآدم ظاهر شد وخناس رامشاهده کرد صورت حال راپرسید، حواحکایت کرد.

پس آدم خناس رابسوزانید وخاکسترش رابه آب داد - پس آدم غایب شد و ابلیس حاضرگشت دوباره خناس راآواز داد حاضرشد

پس آدم آمده خناس را مشاهده کرد وغضب بروی مستولی گشت

خناس رابکشت و بخورد. چون غایب شد ابلیس آمد وحوا ماجرارابیان کرد، ابلیس ندا داد که یا خناس. ازدل آدم جواب برآمد لبیک ای پدر

ابلیس گفت در کجایی فرزندم؟ گفت درشکم آدم. گفت ای فرزند مکان شریفی را پیداکردی مبادا از آنجا خارج شده و بجای دیگری بروی

که مقصود من همین بود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|